راز آفرینش گیاهان
بسم الله الرحمن الرحیم
در حدیث توحید مفضّل از امام صادق (ع) چنین مى خوانیم، که فرمود :
«اى مفضّل! اندیشه کن درباره این گیاهان و انواع منافع آنها. میوه ها براى غذاى انسان، و گاه براى حیوانات، و هیزم براى آتش افروزى، و چوب براى انوع فرآورده هاى چوبى، و پوست و برگ و ریشه و انواع صمغ ها هر کدام منافعى در بر دارد؛ و اگر اینها نبودند چه مشکلات فراوانى در زندگى ما پیدا مى شد؟ و از این گذشته لذّتى که از مشاهده مناظر زیبا و با طراوت آنها مى بریم با هیچ منظره اى در جهان برابرى نمى کند!
اى مفضّل! بیندیش چگونه گاهى از یک دانه صد دانه یا کمتر و بیشتر به وجود مى آید؛ در حالى که ممکن بود از یک دانه تنها یک دانه بروید؟! این نیست مگر براى اینکه انسان ها در وسعت باشند و بتوانند غذاى خود را تا سال آینده تأمین کنند.
درست بیندیش این دانه هاى غذائى مانند عدس و ماش و باقلا چگونه در پوسته ها و کیسه هاى مخصوصى از آفات محافظت مى شود؟ درست همانگونه که جنین در مشیمه حفظ مى گردد؛ و خوشه هاى گندم و مانند آن را بنگر که علاوه بر این، بر سر هر خوشه رشته هاى درازى همچون نیزه ها است، تا از حملات پرندگان در امان باشد!…
درست در آفرینش درختان و نباتات بیندیش، اینها نیازمند به غذا هستند در
حالى که قادر بر حرکت نیستند! لذا ریشه هاى آنها در اعماق زمین فرو رفته تا مواد غذائى را به تمام گیاه برساند. این ریشه ها مواد غذائى را از زمین مى مکند، همانگونه که حیوانات شیرخوار سینه مادر را. آیا نمى بینى که رشته هاى ریشه ها مانند طناب هاى خیمه به هر طرف از زمین دویده تا قامت بلند درخت را سر پا نگهدارد؟ و اگر اینها نبودند چگونه ممکن بود نخل با آن قامت طولانى و شاخه هاى پهن و بزرگ در برابر تند بادها به سر پا ایستد؟!
اى مفضّل! درست در آفرینش برگ ها بیندیش؛ رشته هاى ظریف و نازکى شبیه رگ ها در تمام آن مى بینى، بعضى ضخیم و طولانى تر و بعضى فوق العاده ظریف اند، اگر انسانى مى خواست یکى از آنها را با آن ظرافت ببافد در یکسال قادر نبود، و ابزار و وسائل زیادى لازم داشت، ولى در چند روز بهار آنقدر برگ بر درختان ظاهر مى شود که بیابان ها و کوه ها و مناطق مختلف زمین را پر مى کند؛ و همه اینها به اراده نافذ پروردگار و امر مطاع او در سراسر جهان است.»
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
کوه و دریا و درختان همه در تسبیح اند
نه همه مستمعى فهم کند این اسرار!
عقل حیران شود از خوشه زرّین عنب
فهم عاجز شود از حقه یاقوت انار
بندهاى رطب از نخل فرو آویزند ن
خل بندان قضا و قدر شیرین کار!
تا نه تاریک بود سایه انبوه درخت
زیر هر برگ چراغى بنهد از گل نار
ژاله بر لاله فرود آمده نزدیک سحر
راست چون عارض گلبوى عرق کرده یار!
گو نظر بازکن و خلقت نارنج ببین
ایکه باور نکنى «فى الشجر الاخضرنار»
پاک و بى عیب خدائى که به تقدیر عزیز
ماه و خورشید مسخّر کند و لیل و نهار
منابع: ترجمه توحید مفضل،علامه مجلسی(ره)
کلیات سعدى، بخش قصائد، صفحه 443